کد مطلب:28612
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:20
آيا اسلام اعتقاد به نظريه ء تكامل موجودات دارد يا ثبات گونه ها؟
نظريه تكامل (#volution) روي كردهاي گوناگوني را در ميان زيست شناسان (Biologists)، فيلسوفان علم (Philosophers of Scicnce) و عالمان ديني (Religious sclolars) برانگيخته است. اين نظريه از بدو پيدايش تاكنون مراحل متعددي را پشت سر گذاشته و همواره مورد نقد و اصلاحاتي واقع شده كه اهم آنها عبارتند از: (1) لاماركيسم(2) نئولاماركيسم(3) داروينيسم(4) نئوداروينيسم(5) موتاسيونيسم. {Tالف) از منظر زيست شناختي (Biologic):T} اشكالات متعددي بر نظريه تكامل وارد ساخته اند، از جمله آنكه با تمام تلاش هايي كه داروين در جمع آوري شواهد بر نظريه خويش به عمل آورده، از تفاوت هاي عمده و اساسي بين انسان و اجداد حيواني مورد ادعاي وي (ميمون) غافل بوده است. و برخي از اين تفاوت ها كه «والاس» (Wallace) به آنها اشاره كرده عبارتند از: (1) فاصله عميق ميان مغز و قواي دماغي انسان و ميمون. (2) تمايز زباني آشكار بين انسان و ميمون. (3) استعداد و توانايي آفرينش هنري در انسان. (4) عدم تفاوت مغزي بين انسان متمدن كنوني و قبايل بدوي كه داروين آنها را حلقه فاصل بين انسان متمدن و ميمون خوانده است. (علم و دين، ايان باربور (Ian Barbour)، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، ص 99 - 141). همچنين «فيزيكو» (Phisico) طبيعي دان آلماني و متخصص در تاريخ طبيعي انسان (Antropologist) مي گويد: «پيشرفت هاي محسوسي كه علم تاريخ طبيعي انسان نموده، روز به روز خويشاوندي انسان و ميمون را دورتر مي سازد.» (علي اطلال المذهب المادي، فريد وجدي 103 - 108) . {Tب) از منظر فلسفه:T} علم نيز كه معرفتي درجه دوم است، و رهبردهاي علمي،متدهاي برگزيده توسط دانشمندان، حاصل كار آنها و عوامل دخيل در نظر پردازي هاي علمي را مورد سنجش و داوري قرار مي دهد، ديدگاه هاي گوناگوني عرضه شده كه عبارتند از: (1) پوزيتويسم منطقي(Logical Positirism)(2) مينوگروي (Idealism) (3) واقع گروي خام (Naive Realism)(4) واقع گروي نقدي (Critical Realism) چهارمين نگرش كه جديدترين آنها به شمار مي آيد، بر آن است كه اساساً تئوري هاي علمي برآيند مشاهدات صرف و تحويل پذير به داده هاي حسي نيست، بلكه تئوري ها برآيند همكنشي داده هاي حسي و بر ساخته هاي ذهني دانشمند است. بنابراين نظريات علمي، اكتشافات محض نيستند و جنبه اختراعي نيز دارند. از اين رو نمي توان اين گونه نظريات را نسخه طابق النعل بالنعل واقعيت و عينيت خارجي دانست. (علم و دين، ايان باربور، مترجم بهاءالدين خرمشاهي، ص 169 - 244) {Tج) از منظر ديني:T} در ميان عالمان ديني و ديگر دانشمنداني كه در پي تبيين ديدگاه اسلام پيرامون نظريه تكامل بر آمده اند، روي كردهاي گوناگوني يافت مي شود كه به اختصار عبارتند از: 1- ادعاي اينكه قرآن به صراحت از تكامل تدريجي و تحوّل انواع و پيوستگي نسلي دم زده است (خلقت انسان، دكتر سحابي). 2- رد تئوري تحولي خلقت (تفسير الميزان ، ج 4 ، ص 153 - ج 9 ، ص 8 - ج 16 ، ص 269). 3- توجيه پذيري نظريه تكامل از طريق آيات قرآن در صورت اثبات آن در علم.(داروينيسم يا تكامل انواع، جعفر سبحاني. نيز: فيلسوف نماها، مكارم شيرازي). 4- در صورت اثبات نظريه تكامل در مورد ديگر جانداران، انسان حساب جداگانه و مستقلي دارد و پيوستگي نسلي با ديگر حيوانات ندارد.( خلقت انسان از نظر قرآن، معارف قرآن، خداشناسي، انسان شناسي، كيهان شناسي، محمدتقي مصباح يزدي). 5- تفكيك وحي از مفسران آن (تكامل از نظر قرآن، علي مشكيني اردبيلي). 6- تفكيك زباني علم و دين ( مقالات فلسفي، علل گرايش به ماديگري، مرتضي مطهري) براي توضيح بيشتر علاوه بر متون ذكر شده ر . ك : 1- موضع علم و دين در خلقت انسان،احد فرامرز قراملكي،نشرآرايه 2- تورات، انجيل، قرآن و علم،موريس بوكاي،ترجمه: مهندس ذبيح الله دبير 3- مجله «كلام اسلامي»، شماره 15 18 در اين جا با مختصر توضيحاتي به ذكر ديدگاه علامه طباطبايي مي پردازيم: 1- اساسا تئوري تكامل از نظر تجربي ثابت نگرديده است، و وفاق و اجماعي (Conseuse) بر آن نيست. 2- آيات قرآن با صراحت و نص قطعي از هيچ يك از دو نظريه ثبات انواع (Fixism) و تحول انواع (Transformism) دم نزده است. ليكن ظاهر آيات مربوط به خلقت انسان با ديدگاه اول انطباق دارد. 3- ظواهر كتاب و سنت تا زماني كه با حجت ديگري در تعارض نيفتد به حجيت خود باقي هستند. 4- با توجه به مقدمات فوق نمي توان از مدلول ظاهري آيات قرآن در اين باره دست كشيد. ( تفسيرالميزان مراجع ياد شده). در پايان به ذكر چند نكته پيرامون اين گفتمان مي پردازيم: 1- اينكه خداوند آفرينش خود را از طريق نظام عليت و اسباب و مسببات به انجام مي رساند، دليل بر اين نيست كه لزوماً از طريق روند تحولي و از تك ياخته به سوپر سلولي باشد؛ بلكه آن مسأله قاعده اي فلسفي و كلي است كه به انحاي گوناگون قابل تصوّر و تبيين است. 2- مستفاد از ظاهر قرآن اين است كه انسان هاي كنوني همه از نسل آدم(ع) و حوا مي باشند و هيچ واسطه نسلي ديگري بين آنها نيست؛ يعني، هر چند انسان هاي ديگري پيش از آدم بر زمين زيسته اند، ليكن آنان بين حضرت آدم و انسان هاي پس از وي اختلاط نسلي ندارند. بنابراين يا خود حضرت آدم وابستگي نسلي به آنها دارد و يا ندارد: اگر داشته باشد ديگر انسان ها از طريق وي به آنان متصل مي شوند. و اگر نداشته باشد، هيچ گونه اتصالي بين بني آدم و انسان هاي پيش از وي نيست، چه آنكه قرآن فرموده است: {H{/Bوَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً{w15-21w}{I4:1I}/}H} ؛ {Mخداوند از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان بسياري را منتشر ساخت M}، {V(نساء ، آيه 4)V}. البته در مورد چگونگي انتشار نسل وي، اقوال مختلفي وجود دارد؛ ولي آنچه با آيه شريفه نيز انطباق بيشتري دارد و علامه طباطبايي در تفسير الميزان نيز آن را پذيرفته است. ازدواج فرزندان حضرت آدم با يكديگر است. اين مساله هر چند در آغاز بعيد مي نمايد، ليكن با توجه به تغيير احكام الهي متناسب با شرايط زماني و مكاني و اعتباري بودن احكام تشريعي، مي توان آن را پذيرفت. 3- از نظر منطقي نفي نظريه تكامل لزوماً به معناي دفعي دانستن خلقت نيست؛ چنان كه تبيين به تدريجي بودن خلقت نيز منحصر به نظريه تحول انواع نمي باشد. از سوي ديگر آيات قرآن بر اصل تدريجي بودن خلقت دلالت روشن دارند، ولي انطباق آيات آن با نظريه تبدل انواع نيازمند تأويل و دست كشيدن از ظواهر است و تا زماني كه اين نظريه همچنان در بوته نقض و ابرام است، تأويل آيات و كنار نهادن ظواهر كتاب آسماني روا نيست. 4- نفي نظريه تحوّل انواع به معناي ايستا و به كلي غير تكاملي دانستن جهان نيست، بلكه ممكن است كسي اين نظريه را نپذيرد و در عين حال معتقد به پويايي و تكاملي بودن نظام جهان شود، چنانكه فيلسوفان مسلمان پيش از پيدايش اين نظريه در زيست شناسي، حركت تكاملي در سراسر جهان مادي را از نظر فلسفي اثبات كرده بودند.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.